اگر مردی ز فقر و هم فلاکت مرد ، مقصر کیست ؟
اگر آن زن ز نامردی مردم، گردید مقصر کیست؟
اگر این نان ، بهانه شد به تنهایی مردی که ندارد نان
اگر این پول بهایی شد که خونها بر زمین ریزد مقصر کیست؟
اگر در خانه ما لفظ بابا نیست ، تا تسکین دهد دردی
درون خانه ای که لفظ مادر نیست ، مقصر کیست ؟
اگر مادر ندارد لقمه ای نان تا دهد تسکین فرزندان
اگر بابای بیکار هم ،خجالت می کشد هر دم ، مقصر کیست؟
اگر بیچاره طفلی روی تختی زار می میرد ، ز بیماری
پدر هم چون ندارد پول درمان را ، مقصر کیست ؟
اگر بیکار ماند این جوان ، آخر، روانی می شود حتما
اگر ما ملتی بیمار گردیدیم ، مقصر کیست ؟
اگر این شعر سرم را داد بر دار و تنم بر خاک غلطان کرد
اگر ساکت بنشینم اگر ساکت بنشینی ، مقصر کیست ؟
این چه حکمی است که ما ، خسته ز هر رفتاریم
گرد هر کیش نشسته ، ز مسلمانی خود بیزاریم؟
عابدان را نتوان کرد سلام و نتوان گفت درود
این چه حکمی است که از زاهد خود بیزاریم ؟
عابد و زاهد و استاد و معلم همه هیچ
ما ، چرا این همه از کرده خود ، نالانیم ؟
عشق در ما نه دگر شور ، نه شیرین دارد
عشق آسان بنموده است ، کنون ، گریانیم ؟
دین اسلام که کامل بود و جامع و ناب
ما چرا شوق و حلاوت به مسیحا داریم ؟
قصه این است که ما سست به ایمان شده ایم
ور نه هر لحظه فرج را ، ز خدا ، خواهانیم
جرم من عاشقی توست به آن می نازم
زان سبب در ره عشقت همه را می بازم
تو اگر ماه من خسته و درمانده شوی
بی سبب در ره عشق تو سرم می بازم
نیست دیگر چو شرابی که مرا مست کند
نرگس چشم تو شاید بکند بیمارم
در تقلایم و شاید ببرد هوشم را
آن شرابی که ز دست تو چکد در جامم
جرم من نیست اگر شرح دهم اسراری
زان که بی خود شده و مست شراب نابم
از ازل در دل من گفت که عاشق کیشی
این خطی بود که دادست به من استادم
حیف از تو که دگر عاشقی ات رفته ز دست
من چه سازم که اسیر تو و این پرگارم
درباره این سایت